سخن مردم"پیمایش مسیر تنگ آبشار دم اسب کوهمره سرخی فارس توسط باشگاه کوهنوردی و صعودهای ورزشی تاپ برازجان برگزارشد.
به گزارش سخن مردم":تیم نوزده نفره باشگاه تاپ , برنامه ی دو روزه ی خود را در نهم و دهم آبان ماه نود و هشت به شرح ذیل با موفقیت به پایان رساندند.
گزارش :پرویز کمالیان
این باشگاه ورزشی که به سر پرستی ساسان خادمی بعد از تاسیس،فعالیتش را در زمینه و رشته صخره نوردی نیز گسترش داده و جذبه اش برای جوانانِ علاقه مند به این گرایش ، محبوبیت و معروفیت را به همراه داشته ، نیاز چندانی به معرفی ندارد ، اما در رشته و شاخۀ کوهنوردی آن که آخرین پیمایش خارج از استانی اش مصادف شد با آغاز اولین کوهنوردی نیمۀ دوم سال جاری ، برازنده است که در صفحۀ وزین مردم جنوب، بخش ورزش ، خانۀ خالی جدول خویش را در حالی به نیکی پُر کند که در انبان تجربۀ نیمۀ اول نود و هشت خود ، با سواری گرفتن از یال و خط الراس کوه ها ، آمادگی جسمانی کاملی را ذخیره داشته ، لذا این بار ، اعضاء کوهنوردی باشگاه ، از یال اسب رهوار کوه ها فرود آمده ، و بر گُردۀ انتخاب آبشار دم اسب نشستند و بدیهی است که پا در رکاب صدور چنین رایی نمی گذاشتند ، مگر اینکه در سر لوحۀ برنامۀ جدول زمانبندی نیمۀ دوم سال خود ، انجام پیمایش آن را گنجانده باشند , تا امروز بتوانیم ادامه گزارش سفر را , اینچنین تقدیم علاقه مندان به ورزش کوهنوردی کنیم:
نشستن آبشار دم اسبی در راس برنامه همان , و برخاستن ارادۀ جمع در روز پنجشنبه ساعت یازدۀ صبح همان ، تا با اشارۀ مدیران گروه آقای شکراله جوکار و خانم شهین بازیار حرکت اتومبیل ها به سمت مسیر شیراز آغاز شود .
فراغت از صرف نهار ، قبل از دو راهی کُوهمره انجام گرفت ( پنجاه کیلومتر مانده به شیراز ) و کیست که نداند از سه گانه ناحیۀ کُوهمرۀ نودان ، جروق ، یکی هم سُرخی است که آخرین شاخۀ جنوبی رشته کوههای زاگرس محسوب می شود و غلبۀ پوششی درختانش را بلوط تشکیل می دهد .
طی طریق جادۀ فرعی و پر پیچ و تاب مسیر ، بیش از نیم ساعت زمان نمی برد تا با اِشراف بر خانه های پایین دست جاده ، اعضاء باشگاه ، کلمۀ « رسیدیم « را در زیر لب زمزمه کنند .
اهدافِ از پیش تعیین شدۀ باشگاه در این سفر که با تدبیر سرپرست محترم آن آقا ساسان ، سامان یافته بود , در بدو ورود به مجموعۀ سه روستای همجوارِ ، بنگر ، بِنه زرد و کِره بس در حالی لبخند رضایت را بر لبان آقای جوکار نشاند که محل اسکانِ کوهنوردان ازقبل مهیّآ و پیش بینی شده بود .
فضا و حال و هوای بافت روستایی بنگر در عصر دلنشین پاییزی ، چشم اندازی را با شالی برنج کاری ، رودخانۀ خروشان و جنگل بلوط در کوه پایه ها ، به روی اعضا باشگاه و مهمانان می گشود که نوید پیمایش موفقیت فردا را از هم اکنون می شد در چشمان پُر امید آنها خواند .
ساعت چهار و چهل و پنج دقیقه صبح ، هنوز ، خروس ، این اذان گوی صادق طبیعت ، بانگ سوم سحری بیدار باش خود را اعلام نکرده بود ، هنوز پِلک چشمان خستۀ چراغ های روشن تیرک کوچه و برزن روستایی بر هم نیفتاده بود و هنوز رقص گرم پگاهی و پر جنب و جوش انارهای خندان باغات در بادهای سرد پاییزی ادامه داشت که چشم ها را شسته , بعد از اذان صبح و انجام فرایض , کوله ها را بسته و اطراقگاه خود و روستا را قبل از ساعت شش ترک کردند .
چیدمان سنگ های معبر، که بعد از باران اخیر بهم ریخته و به زیر آب رفته بود , گذر از عرض رودخانه را سخت تر می ساخت و گرچه باشگاه تاپ که اولین گروه بود کمی معطل شد اما آقایان احمد ریاستی و احسان پرهیزگار ، ریاستِ حُسن اخلاق همبستگی و احسان برخاسته از روحیۀ کوهنوردی را چنان اجرا کردند که نماد کُهیاری شدند و اصطلاحا سنگ تمام گذاشتند ، لذا از اینکه کار ، برای سایر کوهنوردان باشگاه شهر بوشهر که در پی می آمدند نیز آسانتر می گردید ، چنان رضایتمندی برخاسته از همیاری به ارمغان آورد که مجالی به اخم نمیداد .
آنها هنوز روستا را ترک نکرده بودند که کوهپایه های مُشرف بر رودخانه ، درختان جنگلی بلوط را به استقبال ما فرستادند و هنوز قله های غرب روستا در آن هوای سرد صبحگاه پاییزی ، دوش حمام آفتاب گرم را نگرفته بودند ، که گردنه و معبر تنگ یکی پس از دیگری طی شد تا قبل از ساعت هشت صبح , از دور دست ها صدای دلنشین آبشار دم اسبی ، موسیقی دلنشین و گوش نوازی شود که هوش و گوش یاران کوهی را فرا بخواند و برباید و گوشۀ کوچک انرژی از دست رفته را با شنیدنش جبران کنند .
درختان بادام کوهی ، انجیر ، انار وحشی ، چنار و بوته های تمشک ، چنان سایه و فضای دلنشین اطراف آبشار چشمه را صحنه آرایی کرده بودند که گویی برای هوش ربایی ما دست به دست هم داده اند تا از زمان رسیدن به آنجا غافلگیرمان سازند ، اما , هشت و نیم ، ساعتی نبود که از نگاه مسئولیت پذیر مدیر کوهنوردی باشگاه جناب آقای جوکار که در این پیمایش نقش راهنما را نیز بعهده داشت بتواند پنهان بماند .
اکنون آبشار دم اسبی ، آغوش به روی ما گشوده بود ، درختان و جویبار های روان ، به رقابت با صبحانه برخاسته بودند و چنان انرژی می بخشیدند که گویی به نشستن و خوردن ، طعنه می زدند .
فضا ، جولانگاهی شد برای گرفتن عکس و مهمان گرانقدر گروه ، خانم اکرم شیخی دام دوربین را گشود و آنچه به تصویر کشیده شد صحنه هایی بود که نتوانستند از چشمان زیبا پسند ایشان بگریزند .
بیچاره صبحانه ، که بهانه ای بیش نبود برای دمی در کنار هم نشستن .
تنها , خالق مناظر زیبایی های عالم هستی می توانست اسب نشاط و انرژی و توانمندی اعضاء باشگاه را برای پیمایشی دوساعته ، در فضای آبشار که همچون گیسوی دم اسبیِ دختران عفیف روستایی بر شانۀ طبیعت می ریخت , تا ساعت یازده مهار کند , و گرنه ، اعضائ باشگاه چنان می تاخت که قبل از اذان ظهر می توانست به منزل برگردد .
ساعت سه بعد از ظهر ، در اطراق گاه روستای بنگر ، دست وروی ها شسته ، نهار خورده ، فرائض را بجا آورده ، کوله ها بسته ، در حالی دمنوش های چای و آویشن مز مزه می شد که گوش ها به نکته سنجی های مدیر باشگاه خانم بازیار و آقای جوکار سپرده شده بود.
در هنگامه ی بازگشت ، این ترافیک عصر جمعه در جاده بود که صبوری کوهنوردان ما را محک می زد تا در تمرین شکیبایی رانندگی هم , سر بلند از آب در آییم .
صفای سفر پیمایش را یاران کوهی , با پذیرش مسئولیت های موقت ذیل در این اجرا سرمایه گذاری کردند :
١- شکراله جوکار ( راهنما)
۲- مهدی قلی پور ( مسئول امور فنی)
٣- احمد ریاستی ( امدادگر)
۴- احسان پرهیزگار ( عقب دار)
۵- شهین بازیار (مدیر و مسئول امور بانوان)
۶- پرویز کمالیان ( سرپرست اجرای کوهپیمایی)
٧- نصرت سلیمی
۸- مریم متوسلی
۹- فرشته ماندنی زاده ۱۰- احمد شریفی
۱۱- حامد قلی پور ۱۲- فرزانه صادقی
۱۳- سعید کشفی ١۴- محمد زارعی
۱۵- ابراهیم محمدی ۱۶- رامین جوکار
۱۷- سعید بوستانی ۱۸- اکرم شیخی
۱۹- محمد دهقانی

