آشنایی با رزمنده خادمیاری که در جبهه رسانه و فرهنگ تلاش میکند"
از برازجان تا مشهدالرضا(ع)
گزارشگر: هدیه سادات میرمرتضوی
سخن مردم"سال 66 است، حبیب 16 سال دارد، او که دو بار برای ثبتنام جبهه اقدام کرده و هر بار با درخواستش مخالفت شده بالاخره توانسته به عنوان رزمندهای بسیجی، عازم منطقه ماووت شود.
به گزارش سخن مردم"ماووت یکی از شهرهای شمالی عراق و جزء استان سلیمانیه است. زمستانهای ماووت سرد است و دمایش به زیر صفر درجه میرسد. این سرما مخصوصا برای کسی که اهل نخلستانهای جنوب باشد، غیرقابل تحمل میشود. ولی سرما برای حبیب نوجوان و همرزمانش معنایی ندارد. آنها آمدهاند تا در خط مقدم جبهه، پیروزی را برای کشورشان به ارمغان ببرند. پیروزی شیرینی که از ثمراتش چاپ کتابی به قلم حبیب قاسمی است: «از برازجان تا ماووت عراق.»
رشادتهایی که نباید فراموش شود
حبیب قاسمی متولد برازجان است. او که دو سال است به عنوان خادمیار رضوی فعالیت میکند، در نوجوانی شهد شیرین رزمندگی در جبههها را چشیده و در حوزه ادبیات دفاع مقدس هم دستی بر قلم دارد. وقتی از آقا معلم رشته زبان و ادبیات فارسی دبیرستانهای استان بوشهر از خاطرات نوجوانیاش میپرسیم، لبخند به لب به سالهای دور سفر میکند. حرفهایش شنیدنی است: «زمستان سال ۶۶ بود که بالاخره موفق شدم با تأیید سومین درخواستم، عازم جبهههای حق علیه باطل شوم. خوشحالیام در آن لحظات، وصفناشدنی است. به اهواز رفتم و به لشکر ٧ حضرت ولیعصر(عج) پیوستم. این لشکر در اندیمشک مستقر بود. بالاخره انتظارها به پایان رسید و ما عازم منطقه غرب شدیم. پس از استقرار لشکر در بانه، گروهی از ما به سمت منطقه خط مقدم رفتیم. شانزده ساله بودم ولی خوشبختانه این شانس نصیبم شده بود که جزء گروه خط مقدمیها باشم. برای شرکت در عملیات نصر هشت در منطقه ماووت عراق. منطقهای سرد و کوهستانی. ولی بالاخره با یاری خداوند موفق شدیم در این عملیات به پیروزی برسیم و ماووت را فتح کنیم.» رزمنده قدیمی درباره انگیزههای نوشتن خاطرات جبههاش میگوید: «با توجه به علاقهای که به نویسندگی داشتم و به خاطر زنده نگه داشتن یاد و خاطرات شهدا تصمیم به تألیف کتابهایی در حوزه دفاع مقدس گرفتم. علاوه بر این، تالیف کتاب در حوزه دفاع مقدس در آشنایی نسل جوان و نوجوان با ادبیات این حوزه بسیار تأثیرگذار است و نمیگذارد رشادتهای رزمندگان از یاد نسلهای آینده فراموش شود.»
برای من گریه نکن!
دشتستان، شهر دلاوریهاست. شهر شجاعت و مردانگی. شهری که 670 شهید را تقدیم انقلاب اسلامی ایران کرده است. 670 شهید، 670 پرستوی عاشق که هر کدام پیش از کوچ ابدی، در دل نغمهها داشتند. نغمههای آخر. حبیب قاسمی، با هدف زنده نگه داشتن یاد شهدای دیار خود، آستین بالا زده و شروع به گردآوری بخشی از وصایای مربوط به آنان کرده است تا حاصل کار، تبدیل به کتابی دو جلدی شود. کتابی که از سخنان پایانی شهدا میگوید. پیش از اینکه به میهمانی آسمانی خود بروند. «بزم بهشتیان» مجموعهای از خاطرات، دستنوشتهها، وصیتنامهها، زندگینامهها و تصاویر شهدای بخش شبانکاره شهرستان دشتستان است که تالیف آن سه سال طول کشیده است. در بخشی از این کتاب از قول شهید اسماعیل دشتیزاده میخوانیم:
«ای مادر عزیزم، ای نور خدادادی، ای به فدای آن دامن پاکت که به پای من زحمت کشیدی. مادر جان، از تو میخواهم که بعد از شهادتم برای من گریه نکنی.» ولی «از برازجان تا ماووت عراق» و «بزم بهشتیان» تنها آثار این نویسنده نیست. «قطرهای از دریا»، «زندهام با دعای پدر»، «جغرافیای تاریخی دشتستان»، «چاوشنامه»، «سخن دل»، «سند خدمت من به دشتستان»، «از ساحل بوشهر تا ساحل مدیترانه» بعضی دیگر از آثار این نویسنده است. قاسمی که علاوه بر نویسندگی در حوزه روزنامهنگاری هم فعالیت دارد، مدیر مسئول و صاحب امتیاز هفتهنامه «مردم جنوب» و پایگاه خبری «سخن مردم» نیز هست. «عملیات نصر ٨» و «شلمچه بهشت ایران زمین» آثار جدید و آماده چاپ این رزمنده قدیمی جبهه است.
اگر برمیگشتم
زندگی برای همه ما آدمها لحظههایی دارد که پر از حسرت است. حسرت اتفاقهایی که نیفتاده و کارهایی که انجام نشده است. مثل حسرتی که برای حبیب قاسمی از روزهای جبهه به یادگار مانده است. «اگر دوباره به آن سالها برمیگشتم، سعی میکردم این دفعه در حوزه رسانه تلاشهای بیشتری انجام دهم و از رزمندگان تصاویر لازم را تهیه کنم. رزمندگانی که خیلیهایشان امروز به خیل شهدا پیوستهاند.» حبیب قاسمی این روزها، در جبهه دیگری جهاد میکند و به عنوان رابط کانون خبر، رسانه و فضای مجازی خدمت رضوی در شهرستان دشتستان، مشغول فعالیت است. او که عشق به امام هشتم(ع) را عاملی برای خادمیاری ایشان میداند، در روزهای کرونایی و دوری از مشهدالرضا(ع) ناگفتهها با امام خود دارد: «ای امام رئوف(ع)! این روزها! سخت دلتنگ و علاقهمند به زیارتت هستم. آرزو دارم یاری کنی تا هر چه زودتر بیماری منحوس کرونا از سرزمینمان دور شود و بتوانم بار دیگر به عنوان خدمتگزار کوچک بارگاهت به زیارتت بیایم.» قاسمی که با مدرک دکترای زبان و ادبیات فارسی به تدریس در کلاسهای مجازی مشغول است، این روزها مجال بیشتری پیدا کرده تا به همراه یاران خدومش فعالیتهای خوبی را در زمینه خادمیاری شهرستان دشتستان داشته باشند. مثل گزارش از برنامههای رضوی، کمکهای مومنانه، سر زدن از خانوادههای شهدا و...
رسالتی سنگین
سال 99 است. نام حبیب قاسمی 49 ساله، از بلندگوی سالن اعلام میشود تا جایزهاش را در آیین تجلیل از نویسندگان و ناشران حوزه دفاع مقدس دریافت کند. با قدمهای استوار به سمت سکو میرود و در هر قدم یاد همرزمان شهید در دلش زنده میشود. آنها که رفتند تا رسالت او و دیگران که ماندند سنگینتر شود. خادمیار امام هشتم(ع) ولی میداند امروز او با عنایت امام مهربانش میتواند به بهترین نحو راه همرزمان خود را ادامه دهد. در جبهه فرهنگی با تدریس و نوشتن و در جبهه خدمت و جهاد با خدمتگزاری به مردمان سرزمینی که نام خورشید هشتم(ع) بر تارکش میدرخشد.

